تصویر آخر

گاه نوشته های من ! (مهران میرزایی) ...

تصویر آخر

گاه نوشته های من ! (مهران میرزایی) ...

شب و روز ما...

خنده های زورکی،اشکای یواشکی


شب و روزی بی هدف،لحظه های الکی


ساعتای پر سوال،دلخوشی ها تو خیال


حسرت پرنده دل،که نداره پر و بال


برای عاشق تر شدن،یک شب بارونی بسه


برای از نو تر شدن ،یک گل شمعدونی بسه


شراب

شراب را بیاورید...


شراب باید خورد ، شتاب باید کرد....

تنهایی

بیا تا برایت بگویم چقدر تنهاییم  بزرگ است


شاید وقتی دیگر...

می خواهم در این وبلاگ را تخته کنم


چون احساس میکنم به هیچ دردی نمی خوره


البته هنوز تصمیم قطعی نگرفتم






نقد ترانه (من اگه خدا بودم) از اقای ابی

 نقد شعر(ترانه) ؛من اگه خدا بودم؛ اقای ابی:


اینکه چرا بعد از چهار سال به این فکر افتادم شاید احساس کردم که این ترانه کمی مهجور مانده و کمتر به ان پرداخته شده است. به خصوص به لحاظ اجتماعی و مذهبی این ترانه می تواند جای بسیار بحثی داشته باشد. البته به نظر شخصی بنده این اهنگ هم زیبا ساخته شده و هم بسیار زیبا تنظیم شده است. 

ابتدا این ترانه را که خانم زویا زاکاریان سروده و اقای اواکیان اهنگ ان را ساخته می خوانیم...

 

من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید


نیمه شب اون غنچه ی نوزاد از نگاه مرگ نمی ترسید


من اگه خدا بودم مادرای دجله ی خونین نمی مردند


از فرات سرخ الوده  نو عروسا ماهی مرده نمی خوردند


من اگه خدا بودم دخترای اورشلیم و غزه و صیدا


جای حکم تیر و نارنجک ترانه می نوشتند روی دیوارا


هر کسی جای خدا بود شاهد این روزگار و این زمین زار


دست کم معجزه ای می کرد برای بچه های بی کس و بیمار


اگه کفره کلام من یکی حرفی بگه بهتر


وگر نه در بازی واژه نمی بازم من کافر


صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن


به گریه میرسه از درد دل سنگ و دل اهن


اگه دیوار کجی ها رفته بالا تا ثریا


دست معمار خدا بود خشت اول من وما


چه عیبی داشت اگه فردا جهان بهتر از این می شد


خدا می رفت و یک مادر پرستار زمین می شد

****

 اگه کفره کلام من یکی حرفی بگه بهتر


وگر نه بازی واژه نمی بازم من کافر


صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن


به گریه می رسه از درد دل سنگ و دل اهن


من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید...


 

البته اینکه اقای ابی چه اعتقاداتی در مورد وجود یا انکار  خدا دارند به خود ایشان و اعتقادات شخصی ایشان بر میگردد که صد البته ایشان در همه مصاحبه ها و همه کنسرتها همیشه خداوند را شاکر هستند و این مساله نشان میدهد که ایشان به وجود خدا اعتقاد دارند و در زمانی که به مدرسه میرفتند و قران را با صوت میخواندند هم برایشان بسیار لذت بخش بوده هم نشان دهنده ی اعتقادات ایشان است.


من میخواهم نظرتان را در مورد این شعر که انتقادی است به خدا جویا شوم واین ترانه را در چه سطحی از کار های اقای ابی تلقی می کنید؟(البته به نظر خودتان)