گرگ پیر - به قلم خودم
چه می گویند اینها
در این شبهای پوشالی؟
چه می گویند گرگ های هار
در این صحرای بی پایان؟
چه می خواهند از این بره های ساده ی خشنود
که هر بره شده طعمه ی خیالی این گرگ ها؟؟
اری!
منم یک بره ی تنها
که در ان سوی صحرا
شدم صید یک گرگ پیر و هار
که من را مثل یک دشمن ویک طعمه
چنان در می نوردد
که من نیز ز خود می ترسم!
چه امد بر سر ان بره ی تنها
چه شد سرنوشت ان گرگ پیر و هار؟
نمی دانم، نمی خواهم بدانم سر نوشت ان گرگ پیر را
ولی بسیار خوب می دانم که هر چه امد بر سر ان بره ی تنها
چه ازاد بود و ازاد زیست وازاد مرد ان بره ی تنها
در ان شبهای طولانی ان صحرا!!
سلام مهران عزیز
سروده ات مرا به یاد مکالمه حسن و دیو در فیلم حسن کچل انداخت.اونجاکه به دیو می گه:چی شد که تو دیو شدی...دیو : من اولش گرگ بودم.حسن:چی شد که تو گرگ شدی.دیو:من اولش میش بودم.....حسن:پس چرا میش نموندی؟
....
الی آخر...
مراقب بره آزاد؛تنها و مهربانت باش.
ناهید
چشم ناهید جان من مراقبم . تو هم مراقب باش. راستی انصافا وبلاگ قشنگی داری. خوشبحالت که اینقد خوش سلیقه ای.