-
به زودی
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 01:15
به زودی... بیوگرافی ایرج جنتی عطایی به همراه اشعار و ترانه های... ایرج جنتی عطایی سهراب سپهری برخی از دست نوشته های علی شریعتی( از شریعتی فقط از لحاظ ادبی می پردازیم و کاری با اعتقادات سیاسی و اجتماعی و یا مذهبی او نداریم) مهدی اخوان ثالث فروغ فرخزاد هوشنگ ابتهاج یغما گلرویی حمید مصدق و برخی از اشعار کلاسیک فارسی
-
یاور همیشه مومن-ایرج جنتی عطایی
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 01:00
یاور همیشه مومن ای به داد من رسیده، تو روزای خود شکستن ای چراغ مهربونی، تو شبای وحشت من ای تبلور حقیقت، توی لحظه های تردید تو منو از شب گرفتی ، تو منو دادی به خورشید اگه باشی یا نباشی، برای من تکیه گاهی برای من که غریبم، تو رفیقی،جون پناهی ناجی عاطفه ی من، شعرم از تو جون گرفته، رگ خشک بودن من، از تن تو خون گرفته اگه...
-
خونه-ایرج جنتی عطایی
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 00:39
خونه خونه،این خونه ی ویرون،واسه من هزار تا خاطره داره خونه،این خونه ی تاریک، چه روزایی رو به یادم میاره اون روزا یادم نمیره،دیوار خونه پر از پنجره بود تا افق همسایه ی ما دریا بود،ستاره بود، منظره بود خونه،خونه جای بازی برای افتاب و ماه بود پر نور واسه بیداری،پر سایه واسه خواب بود پدرم می گفت: قدیما کینه هامونو دور...
-
چکاوک-ایرج جنتی عطایی
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 00:22
چکاوک کجای این جنگل شب پنهان شدی؟خورشیدکم! پشت کدوم سد سکوت پر می کشی ، چکاوکم؟ چرا به من شک می کنی، من که منم برای تو؟ لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو... دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟ پشت کدوم بهونه باز پنهون کنم هق هقمو..؟ گریه نمی کنم، نرو،بغض نمی کنم بشین، حرف نمی زنم، بمون،اه نمی کشم، ببین... سفر نکن...
-
مرا به خانه ام ببر-ایرج جنتی عطایی
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 00:06
مرا به خانه ام ببر شب اشیانه!شب زده! چکاوک شکسته پر! رسیده ام به ناکجا، مرا به خانه ام ببر کسی به یاد عشق نیست،کسی به فکر ما شدن، از ان تبار خود شکن، تو مانده ای و بغض من... از این چراغ مردگی،از این بر اب سوختن، از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن چگونه گریه سر کنم؟که یار غم گسار نیست مرا به خانه ام ببر که شهر،شهر...
-
با نوایی هم اهنگ باران-فریدون مشیری
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 23:53
با نوایی هم اهنگ باران این شباهنگ بی اشیانه قصه ها دارد از هجر یاران در شبی این چنین بی کرانه
-
شعر هما میر افشار در جواب شعر اخرین جرعه ی این جام از ف -مشیری
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 23:42
به که می اندیشی... به که می اندیشی؟ کیست در زاویه ی دید دو چشمان چنان جنگل تو؟ که عمیق است و پر افسون و غمین از تو بیزارم و از ان که در اعمال خیال تو کند رقص وجود از تو بیزارم و از بود ونبود *** نشان از من چه می جویی،تورا دیگر نمی خواهم حدیث دل چه می گویی، تورا دیگر نمی خواهم به بزم باده نوشانم مجو، ساغر شکستم من ره...
-
شعر هما میرافشار در جواب شعر کوچه فریدون مشیری
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 23:24
بی تو من زنده نمانم... بی تو طوفان زده ی دشت جنونم صید افتاده به خونم تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم؟ * بی من از کوچه گذر کردی و رفتی بی من از شهر سفر کردی و رفتی قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی. نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی چون در خانه ببستم، دگر از پای نشستم...
-
اخرین جرعه ی این جام-فریدون مشیری
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 00:03
اخرین جرعه این جام همه می پرسند: چیست در زمزمه ی مبهم اب؟ چیست در همهمه ی دلکش برگ؟ چیست در بازی ان ابر سپید، روی این ابی ارام بلند، که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال؟ چیست در خلوت خاموش کبوترها؟ چیست در کوشش بی حاصل موج؟ چیست در خنده ی جام؟ که تو چندین ساعت، مات و مبهوت به ان می نگری؟ نه به ابر، نه به اب، نه به...
-
حرف های بی سر و ته! شماره ۱
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 15:28
تا حالا شنیدین به بعضی ادما می گن خوب و به بعضی ها می گن بد؟ اصلن ادم خوب کی هست و چه ویژگی هایی داره؟ من به کسی که مزاحم دیگران نمی شه، دیگران رو مسخره نمی کنه، ادم با دین و ایمونی هست، خدا رو به خاطر چیزایی که بهش داده شکر می کنه و به هر چی که داره قانعه. این جور ادما نه بی مصرف هستند ونه مصرف زائد دارند. ساده زیست...
-
گرگ پیر- به قلم خودم
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 14:46
گرگ پیر - به قلم خودم چه می گویند اینها در این شبهای پوشالی؟ چه می گویند گرگ های هار در این صحرای بی پایان؟ چه می خواهند از این بره های ساده ی خشنود که هر بره شده طعمه ی خیالی این گرگ ها؟؟ اری! منم یک بره ی تنها که در ان سوی صحرا شدم صید یک گرگ پیر و هار که من را مثل یک دشمن ویک طعمه چنان در می نوردد که من نیز ز خود...
-
نه اوا، نه ترنم-فریدون مشیری
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 01:27
نه اوا، نه ترنم.. شهر است چو مرداب، نفس بسته،صدا گم خاموشی محض است، نه اوا، نه ترنم نه روزنه ای، تا سحری سر کشد از دور نه پنجره ای تا که کند صبح، تبسم دستی نه ز غیب اید، با حکم رهایی بر ما نه ببخشاید یزدان به ترحم با این همه نومیدی و خاموشی و اندوه با این همه بی رحمی و بیداد و تهاجم یک روز چو دریا شود این پهنه خاموش...
-
کو چه- فریدون مشیری
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 00:33
کوچه بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم ان عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید: یادم امد که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم پر گشودیم و در ان خلوت دل خواسته گشتیم ساعتی بر لب ان جوی...
-
گناه دریا-فریدون مشیری
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 00:01
گناه دریا چه صدف هایی که به دریای وجود سینه هاشان ز گهر خالی بود! ننگ نشناخته از بی هنری شرم ناکرده از این بی گهری سوی هر درگهشان روی نیاز همه جا سینه گشایند به ناز... زندگی -دشمن دیرینه ی من چنگ انداخته در سینه ی من روز و شب دارد با من سر جنگ هر نفس از صدف سینه ی تنگ دامن افشان گهر اورده به چنگ وان گهرها..همه کوبیده...
-
بی بال پریدن-قیصر امین پور
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1388 03:55
بی بال پریدن پرندگان را به دسته های مختلف تقسیم کرده اند. اما من گمان میکنم می شود همه ی پرندگان را به ۳ دسته تقسیم کرد: ۱-پرندگانی که بال دارند وپرواز می کنند. ۲-پرندگانی که بال دارند و پرواز نمی کنند. ۳-پرندگانی که بال دارند ولی پرواز می کنند. پرندگان دسته ی اول و دوم را همه ی ما می شناسیم ولی پرندگان دسته ی سوم را...
-
لحظه ی دیدار-مهدی اخوان ثالث
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1388 02:20
لحظه ی دیدار لحظه ی دیدار نزدیک است. باز من دیوانه ام مستم. باز می لرزد دلم دستم. باز گویی در جهان دیگری هستم. های! نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ! های!نپریشی صفای زلفکم را دست! و ابرویم را نریزی دل! ـ ای نخورده مست- لحظه ی دیدار نزدیک است .
-
علی شریعتی
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1388 20:52
چه اتشی!! چه اتشی!! اگر اب تمام اقیانوسهای عالم را بر ان می ریختند زبانه هایش ارام نمی گرفت. خیلی پیش رفتم... خیلی... مرگ و قدرت شانه به شانه ام امدند . گفتاری از علی شریعتی