تصویر آخر

گاه نوشته های من ! (مهران میرزایی) ...

تصویر آخر

گاه نوشته های من ! (مهران میرزایی) ...

شب و روز ما...

خنده های زورکی،اشکای یواشکی


شب و روزی بی هدف،لحظه های الکی


ساعتای پر سوال،دلخوشی ها تو خیال


حسرت پرنده دل،که نداره پر و بال


برای عاشق تر شدن،یک شب بارونی بسه


برای از نو تر شدن ،یک گل شمعدونی بسه


نظرات 6 + ارسال نظر
آرمان و رضا یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ http://www.armanreza.blogsky.com

مرسی خیلی جالب بود

ناهید دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ب.ظ http://nahid-sunset.blogsky.com

وقتی این پست رو خوندم به یاد
دوران نوجوانی ام افتادم که چطور
بی پروا عاشق می شدیم ...

این غافله عمر عجب می گذرد ...

ستاره سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ق.ظ

خیلی قشنگ بود (شب و روز عاشقا) ما که هنوز تجربه نکردیم :دی

محمود ابی پرست سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ب.ظ http://www.eiml.blogfa.com

سلام مهران جان

نمیدونم چرا شعر رضا صاقی رو گذاشتی رو وبلاگت
دوست دارم بدونم چرا

در ظمن احساس میکنم نسبت به وبلاگت یکم بی اهمیت شدی
البته امیدوارم اینجوری نباشه

خب محمود جان ترانه قشنگیه...
در مورد وبلاگ هم اره تا حدی ،چون دایل اپ دارم ....

جوان یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:49 ب.ظ http://javan.blogsky.com

سلام. خوب و زیبا بود.

غریبه ی آشنا چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ http://www.a-gk.blogfa.com

ســــــــــــلام!

شعر بسیار با احساسی نوشتید ...

با خواندن این شعر به گذشته های که هنوز خیلی دور نیست به پرواز درآمدم!!

***

گریه کردم،گفتند بهانه است!خندیدم گفتند دیوانه است!
پس کی این گفتن ها تمام میشود!من میخواهم پرواز کنم!

ممنون از شعر های زیباتون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد