خنده های زورکی،اشکای یواشکی
شب و روزی بی هدف،لحظه های الکی
ساعتای پر سوال،دلخوشی ها تو خیال
حسرت پرنده دل،که نداره پر و بال
برای عاشق تر شدن،یک شب بارونی بسه
برای از نو تر شدن ،یک گل شمعدونی بسه
می خواهم در این وبلاگ را تخته کنم
چون احساس میکنم به هیچ دردی نمی خوره
البته هنوز تصمیم قطعی نگرفتم