تصویر آخر

گاه نوشته های من ! (مهران میرزایی) ...

تصویر آخر

گاه نوشته های من ! (مهران میرزایی) ...

بیوگرافی ایرج جنتی عطایی

 

بیوگرافی ایرج جنتی عطایی: 

 

ایرج جنتی عطایی در ۱۹/۱۰/۱۳۲۵  در مشهد متولد شد.  

 

در مشهد،دزفول،تهران و لندن زیسته است.  

 

فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده ی هنرهای دراماتیک تهران  .  

 

دکترای جامعه شناسی هنر از دانشگاه چلسی.  

 

از بنیانگذاران گروه تئاتری مزدک.  

 

از برجسته ترین ترانه سرایان تاریخ ترانه ی ایران و از پیشگامان ترانه ی نوین.  

 

با ترانه هایی چون : گل سرخ،قصه ی وفا، جنگل،  خونه،  بن بست ، کمکم کن،  سایه،  خاتون ، خاکستری ، باور کن ، خوابم یا بیدارم،  یاور همیشه مومن ، سقف،  پل ، مرابه خانه ام ببر،  خاک خسته ، ستاره های سربی ، طلوع کن ، یک قطره دریا ، رازقی پرپر شد ، درخت،  سیاه پوشا و ....تاریخ ترانه ی معاصر را سرشار از عشق و خروش کرده است.  

 

برنده ی جایزه ی فروغ در سال ۱۳۵۱ به خاطر ارزشهای هنری و اجتماعی ترانه هایش و کوشش بی دریغ او در راه فزونی فکر و توسعه ی فرهنگ از  طریق موسیقی همراه با کلام.  

 

ایرج جنتی عطایی جایزه ی فروغ را در استانه ی برگزاری دیگر ان به عنوان اعتراض به شیوه ی حاکم بر گزینش نامزدهای دریافت جایزه پس داد.  

 

 

نمایشنامه های  گربه، مرداب، انتظار، سوگنامه برای تو ، زخم های ما،  منطقه ی ممنوعه ، فاخته ی دهان ، پروموته در اوین ، جنگ من اه جنگ من،  رستمی دیگر اسفندیاری دیگر،  پروانه ای در مشت ، رفت و برگشت، از دیگر اثار او هستند که به زبان های گوناگون ترجمه شده اند که برخی از انها نیز به کارگردانی خودش به نمایش درامده است. 

 

 

نمایشنامه هایش در سالن های معتبر اروپا مثل رویال کورت ، یانگ ویک،  المیدا  و  لیریک و همچنین در کشورهای مختلف مثل امریکا، استرالیا، نیوزلند، کانادا، انگلستان، هلند، المان و دیگر کشورها به نمایش در امده است. 

 

فیلم سینمایی اجازه اقامت نوشته ی ایرج در کشورهای مختلف به نمایش در امده است.همچنین چند فیلمنامه با عناوین ترانه ی ممنوع ، دژخیم ، در قفس کردن باد و  پناه دادن به دشمن  را به سفارش بی بی سی  و انستیتو فیلم بریتانیا و شرکت فیلمسازی وان اید دگ نوشته است. 

 

در این سالها منتقدان مطبوعات بین المللی مطالب فراوانی در پیوند با نمایشنامه های او نوشتند مثل: 

 

-فاینشنال تایمز:ایرج جنتی عطایی تئاتر لندن را فتح کرد...(۱۹۸۵)  

 

-مورنینگ استار: ایرج با تصویر پردازی و تخیلی شگرف(۱۹۸۷)  

 

-گاردین: ایرج در صف پیش اهنگ نمایشنامه نویسان امروز جهان؛(۱۹۸۷) 

 

-برگزیده ی نشریه ی تایم اوت از نظر منتقدان  

 

 

اثار منتشر شده ی او:  

 

۱-و انگاه ای فرشته-شعر-۱۳۴۹-تهران  

 

۲-سوگ نامه برای تو-نمایشنامه-۱۳۵۷-تهران  

 

۳-شکستن و رستن-نمایشنامه-۱۳۵۸-تهران  

 

۴-زخم های ما-نمایشنامه-۱۹۸۳-لندن  

 

۵-اواز در زنجیر-شعر-۱۹۸۵-لندن  

 

۶-فاخته دهان دوخته-نمایشنامه-۱۹۸۶-لندن 

 

۷-پروموته در اوین-نمایشنامه-۱۹۸۶-لندن 

 

۸-پروموته در اوین-نمایشنامه-۱۹۸۸-کلن 

 

۹-خورشید شب-گزیده ی اثار-۱۹۸۹-لندن 

 

۱۰-رستمی دیگر اسفندیاری دیگر-نمایشنامه-۱۹۹۲-پاریس  

 

۱۱-پروانه ای در مشت-نمایشنامه-۱۹۹۵-لس انجلس و ۱۹۹۵ در استکهلم  

 

۱۲-زمزمه های یک شب ۳۰ساله-گزینه ترانه-۱۹۹۶-سانفرانسیسکو  

 

 

۱۳-رفت و برگشت-نمایشنامه-۲۰۰۰-هامبورگ 

 

 ................................................................................................................................. 

  اینک چندی از ترانه هایش:

 

 بگو به ایران 

 

وطن: پرنده ی پر در خون 

وطن: شکفته گل در خون 

وطن:فلات شهید و شمع  

وطن: پا تا به سر خون 

 وطن: ترانه ی زندانی 

وطن: قصیده ی ویرانی 

 

ستاره ها اعدامیان ظلمت 

به خاک اگر چه میریزند 

سحر دوباره بر میخیزند 

 

بخوان که دوباره بخواند 

این عشیره ی زندانی 

گل سرود شکستن را 

 

بگو که به خون بسراید 

این قبیله ی قربانی 

حرف اخر رستن را 

 

با دژخیمان اگر شکنجه 

اگر بند است و شلاق و خنجر 

اگر مسلسل و انگشتر 

با ما تبار فدایی 

با ما غرور رهایی 

 

به نام اهن و گندم 

اینک ترانه ی ازادی 

اینک سرودن مردم 

 

امروز ما  

امروز فریاد 

فردای ما  

روز بزرگ میعاد 

 

بگو که دوباره میخوانم  

با تمامی یارانم 

گل سرود شکستن را 

بگو، بگو که به خون می سرایم  

دوباره با دل و جان 

حرف اخر رستن را 

 

بگو به ایران 

بگو به ایران.....

 

                      

..................................................................... 

 

واژه - (شب گریه)

 

ساده بودی مثل سایه 

مثل شبنم رو شقایق 

مثل لبخند سپیده 

مثل شب گریه ی عاشق 

 

بی تو شب دوباره اینه 

روبه روی غم گرفته 

پنجره بازه به بارون 

من ولی دلم گرفته 

 

واژه رنگ زندگی بود 

وقتی تو فکر تو بودم 

عطر گل با نفسم بود 

وقتی از تو می سرودم 

 

وقت راهی شدن تو 

کفترا شعرامو بردن 

چشام از ستاره سوختن 

منو به گریه سپردن 

 

رفتی و شب پر شد از من 

از منو دلواپسی ها 

رفتی و منو سپردی 

به زوال اطلسی ها....  

................................................................. 

 

فریاد زیر اب 

 

ضیافت های عاشق را ،خوشا بخشش، خوشا ایثار 

خوشا پیدا شدن در عشق، برای گم شدن در یار 

چه دریایی میان ماست، خوشا دیدار ما در خواب 

چه امیدی به این ساحل، خوشا فریاد زیر اب 

 

خوشا عشق و 

خوشا خون جگر خوردن 

خوشا مردن  

خوشا از عاشقی مردن 

 

اگر خوابم، اگر بیدار 

اگر مستم،اگر هشیار 

مرا یارای بودن نیست 

تو یاری کن مرا ای یار 

 

تو ای خاتون خواب من  

منه تن خسته را دریاب 

مرا هم خانه کن تا صبح 

نوازش کن مرا تا خواب 

 

همیشه خواب تو دیدن ، دلیل بودن من بود 

چراغ راه بیداری اگر بود از تو روشن بود 

نه از دور نه از نزدیک ، تو از خواب امدی ای عشق 

خوشا خود سوزی عاشق، مرا اتش زدی ای عشق. 

--------------------------------------------------------------- 

پی نوشت: 

این ترانه ها رو تقدیم میکنم به همه ی خوانندگان عزیز 

.................................................................................. 

در نهایت این ترانه ی زیبای ایرج رو به مانی عزیز و دل پر احساسش  که در نهایت نتوانست به معشوقه اش برسد تقدیم میکنم:: 

من از سفر میام... 

من از سفر میام،با اسب خستگی، از فتح یک سراب 

با سایه بونی از گرمای افتاب 

با زخم خار و شن، سوغات کوره راه 

با گل سنگی به دوش، از دشت بی گناه 

یه کوزه اب سرد، یه سفره نون میخوام 

کو؟ بسترم کجاست؟ من از سفر میام... 

ببین که رخت من، غبار جاده هاست 

ببین که دست من، برای من عصاست 

تن خسته و غریب، تنها و دربه در 

با حسرت پناه، با وحشت سفر 

یه سقف مهربون، یه سایه خواب میخوام 

نوازشم بکن، من از سفر میام 

با من چه دردها، از این سفر به جاست 

غصه بغل بغل، با من چه گریه هاست... 

من از سفر میام، تا با تو سر کنم 

تو جاده های عشق، با تو سفر کنم 

با کوله باری از حرفای گفتنی 

حرفای تلخ تلخ، اما شنفتنی 

یه سوسوی چراغ، یه تکیه گاه میخوام 

در بر بگیر منو من از سفر میام....  

 

............................................................... 

  

 

رازقی-ایرج جنتی عطایی

 رازقی- تقدیم به دوستداران ایرج جنتی عطایی

  

رازقی پرپر شد 

باغ در چله نشست 

تو به خاک افتادی 

کمر عشق شکست 

ما نشستیم و 

تماشا کردیم 

 

دلم می خواد گریه کنم 

برای قتل عام گل 

برای مرگ رازقی 

دلم می خواد گریه کنم 

برای نابودی عشق 

واسه زوال عاشقی 

 

وقتی که قلبا و گلا 

شکسته و پرپر شدن 

وقتی که باغچه های عشق 

سوختن و خاکستر شدن 

 

من وتو از گل کاغذی 

 باغچه ای داشتیم توی خواب 

با خشتای مقوایی 

خونه می ساختیم روی اب 

 

وقتی که ما رو جشن شب  

ستاره بارون می شدیم 

وقتی که پشت سنگره 

سایه ها پنهون می شدیم 

 

از نوک بال کفترا 

خون پریدن می چکید 

صدای بیداری عشق 

رو خواب شب خط می کشید 

 

از پشت دیوارای شب  

انگار صدای پا میاد 

اوازخون در به در 

انگار یه هم صدا می خواد 

  

ابر سیاه رفتنیه 

خورشید دوباره در میاد 

دوباره باغچه گل میده 

از عاشقا خبر میداد!

زبان نگاه- هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سایه)

     زبان  نگاه 

 

نشود فاش کسی انچه میان من و توست 

تا اشارت نظر نامه رسان من و توست 

 

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم 

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست 

 

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست 

 

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید 

همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست 

 

گو بهار دل و جانش و خزان باش،ار نه 

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست 

 

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت 

گفتگویی و خیالی ز جهان من و توست 

 

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل 

هر کجا نامه ی عشق است نشان من وتوست 

 

سایه ز اتشکده ی ماست فروغ مه و مهر 

وه از این اتش روشن که به جان من و توست. 

 

 

به زودی

به زودی... 

  • بیوگرافی ایرج جنتی عطایی 

به همراه اشعار و ترانه های... 

 

  • ایرج جنتی عطایی 
  • سهراب سپهری 
  • برخی از دست نوشته های علی شریعتی( از شریعتی فقط از لحاظ ادبی می پردازیم و کاری با اعتقادات سیاسی و اجتماعی و یا مذهبی او نداریم) 
  • مهدی اخوان ثالث 
  • فروغ فرخزاد
  • هوشنگ ابتهاج 
  • یغما گلرویی 
  • حمید مصدق 
  • و برخی از اشعار کلاسیک فارسی 

یاور همیشه مومن-ایرج جنتی عطایی

                       یاور همیشه مومن 

 

  ای به داد من رسیده، تو روزای خود شکستن 

ای چراغ مهربونی، تو شبای وحشت من 

ای تبلور حقیقت، توی لحظه های تردید 

تو منو از شب گرفتی ، تو منو دادی به خورشید 

اگه باشی یا نباشی، برای من تکیه گاهی 

برای من که غریبم، تو رفیقی،جون پناهی 

 

ناجی عاطفه ی من، شعرم از تو جون گرفته، 

رگ خشک بودن من، از تن تو خون گرفته 

اگه مدیون تو باشم، اگه از تو باشه جونم 

قدر اون لحظه نداره که منو دادی نشونم 

وقتی شب، شب سفر بود، توی کوچه های وحشت 

وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت 

وقتی هر ثانیه ی شب، تپش هراس من بود 

وقتی زخم خنجر دوست، بهترین لباس من بود 

تو با دست مهربونی، به تنم مرهم کشیدی 

برام از روشنی گفتی، پرده ی شبو دریدی 

یاور همیشه مومن، تو برو، سفر سلامت 

غم من نخور که دوری، برای من شده عادت 

ای طلوع اولین دوست، ای رفیق اخر من 

به سلامت،سفرت خوش، ای یگانه یاور من 

مقصدت هر جا که باشه،هر جای دنیا که باشی 

اون ور مرز شقایق، پشت لحظه ها که باشی 

خاطرت باشه که قلبت، سپر بلای من بود 

تنها دست تو رفیق، دست بی ریای من بود.